گاهی پیش میاد (اما فعلا این گاهی ها تمام لحظاتم را پر کرده !)
 
پریشانی های یک دیوانه ی عصیانگر
***ای کاش من نیز خواب بودم حتی به قیمت دیدن کابوس***
 
 

  گنگم ، الان دقیقا با یه بمب ساعتی وسط ناکجا آباد خودم واموندم . 

به هر طرف پرتش کنم یه تیکه ازم نابود میشه 

منم و این بمب ساعتی .

دقیق تر نگاهش که میکنم میبینم دست سازه .

دست ساز خودم .

چقدر مزحکه که دارم از پریشانی بمب ساعتی حرف میزنم که ساعت های زیادی از زندگیمو صرف ساختنش کردم .

بیشتر از این بمب از طرح این سوال میترسم :

چه کسی غیر خودم میتونه از کاربیاندازدش؟

آخ که معرکه ای این دنیا .

بی تفاوت دیده میشم . خونسرد .غیرقابل اعتماد . پرحرف . شاید الکی خوش و در آخر کسی که ارزشی برای وقت صرف کردن نداره ، کسی فعلا تنها راه کنار اومدن با حضور اجباریش تحمل اون و رفع سریع مشکلاتشه ، به هر قیمتی !

حتی کشتن آروزهاش !

شاید به اون بدی هم که میگم نباشه . 

شاید میتونه یه توجیه خوب باشه ( با تشکر از استاد عزیزم دکتر رجبی که روش بسیار منطقی و موثر توجیه کردن رو برای فرار از هر موقعیت پیچیده ای یادمون داد ) برای انداختن بار شکست ام در اولین نبردی که به تنهایی قرار بود با پیروزی تمامش کنم و البته نتیجه کار غیر این شد !!!!

خیلی وقت بود لذت تایپ کردن برای دل خودمو از یاد برده بودم  چه حالی میده 

میگن همه یه زمانی باید با ترس هاشون مقابله کنن ، مطمئنا فقط منظورشون یه مقابله عادی نبوده ، اطمینان دارم که ادامه این جمله این بوده : همه یه زمانی باید با ترس هاشون مقابله کنن و اونا رو شکست بدن ، این تنها راه به هدر ندادن باقی مونده فرصت زندگی کردنشونه ! ، که البته ادامه جمله حذف به قرینه معنوی شده !

تیکه اول مصداق منه و بزرگ ترین ترس زندگیم و اما تیکه دوم نه !

میگن باید گاهی با داشته ها ساخت ،‌الان به یکی نیاز دارم ، یکی که دوستم داشته باشه (نه اینکه کسی نباشه که دوستم داشته باشه ها ! نه ! فقط اینکه اونا یا تحمل شنیدن این درد و دل ها رو ندارن ، یا خودشون منبع ایجاد ترس هستن و یا اینکه در این لحظه نمیدونن چقدر به حضورشون احتیاج دارم و یا حتی شاید این منم که نمیخوام خودخواه باشم و اون ها رو هم درگیر این ناکجا آباد شخصی و بمب ساعتی کنم ! ) خب حالا که اون یکی نیست یه نوت بوک و یه صفحه شخصی مجازی که دارم !  ( اینا همه اثرات همون تنهایی که عرض کردم خدمتتون ! حالا عرض کردم خدمتتون ؟ هان ؟ یادم نمیاد ! )

                      

                                                



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 19:13 :: توسط : دیوانه ی عصیانگر

درباره وبلاگ
عصیان می کنم به جبران خاموشی پدرانم هذیان می گویم به تاوان استدلال های پوسیده پدرانم و قربانی می کنم به ازای بوسه ای از خدایم .
نويسندگان

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 119
تعداد آنلاین : 1


"عصیان می کنم به جبران خاموشی پدرانم.هذیات می گویم به تاوان استدلال های پوسیده ی پدرانم وقربانی می کنم به ازای بوسه ای از خدایم."
 
 
 
Parvin Moghri

Create Your Badge